امام زمان

  • خانه 

دلنوشته 5

06 بهمن 1399 توسط حدیث پاپی

آقاجان باور کن کوچه پس کوچه های قلبم را که جستجو کنی نشانی خودت را نخواهی یافت. پر شده ایم از آدرس اشتباهی خیابان ریا و کوچه تظاهر. گاهی هم می خوریم به بن بست گناه. اگر خیابان سالمی هم هست بی شک پر است از چاله و چوله. دیروز حوالی خیابان خیال تو تابلو زده بودند کارگر ها مشغول کارند و راه رسیدن به تو را اشتباهاتمان خراب کرده بود.

رفتگر قلبم می گفت انگار فصل خزان زود رسیده است. برگ های سبز امیدت را دیروز در کنار جوی آب گذر زمان جارو کردم. ولی اگر چشمه اشکت جاری شود شاید تن خشکیده رگ های حیاتت جان دوباره ای بگیرد و درخت امیدت جوانه بزند.

بگذریم آقا جان، خودمانیم صدای قدم های انتظارت کمرنگ شده است. خبری در راه است؟ نسیم دیروز می گفت بوی پیراهن یوسف را از چمنزار اطراف کنعان استشمام کرده است.

میدانم که خودت هستی. میدانم که با دیدنت قلب های ما می شکفد. می دانم که با دیدنت آسمان تیره پلک هایمان نمایان خواهد شد. می دانم طوفان اندوهمان فروخواهد نشست. می دانم می آیی و یاس ها دوباره از دل کوچه های تنگ جوانه می زنند. می دانم می آیی و حس تنهایی تمام لحظه های بی توبودن را پر خواهی کرد.

پس رخ بنما که جهان تشنه ی دیدار توست. مدت ها روزه دار ندیدنت هستیم و فالگوش ایستاده ایم که ببینیم صدایی از کنار کعبه دل خواهد آمد؟ به هر حال اینجا زمان به وقت تو تنظیم شده است. دارد زمان بیدارکردنمان دیر می شود…

 نظر دهید »

دلنوشته 4

03 بهمن 1399 توسط حدیث پاپی

یوسف كنعان من، كنعان شعرم پیر شد
باز آی از مصر باور كن كه دیگر دیر شد

درد هجرت چشم یعقوب دلم را كور كرد
پس تو پیراهن بیاور، ناله ام شب گیر شد

 ای كه چون موسی عصایت را به دل ها می زنی
مُردم از غم، این عصا در قلب من چون تیر شد

ای مسیحای تمام شیعیان، عیسای من
نِی غلط گفتم كه عیسائیت عالم گیر شد

فصل غم، اندوهِ بی پایان، خزانِ بی بهار
شعله زد بر خاك، خاك سرزمینم قیر شد

آسمان سینه ام ابری است ای باران ببار
بس نباریدی دلم چون سوره ی تكویر شد

طاق ابرویت نشان از ذوالفقار حیدر است
لا فتی الا علی از سوی حق تقریر شد

ماهِ پاكِ شامِ تنهاییِّ قلب خسته ام
شان تو درعرش و در فرش آیه ی تطهیر شد

پرده ی دیوار كعبه شد سیه از دوریت
شرحِ هجران تو در بیت خدا، تفسیر شد

گفت روزی مادرم دانی كه آقایت كجاست؟
منزل او در میان آسمان تقدیر شد

تا كه گوشم این سخن از مادرم بشنید، رفت
بر سر این مساله با ذهن من درگیر شد

گر همین باشد كه مادر گفت پس دیگر چرا
در اذان روز جمعه آسمان دل گیر شد؟

ناله ام نالید از نالیدنت، ای منتقم!
ناله ات از بهر آن طفلان بی تقصیر شد

سهم جدّ اطهرت از سرزمین كربلا
یك تن بی سر، وَ صدها نیزه و شمشیر شد


 نظر دهید »

دلنوشته 3

03 بهمن 1399 توسط حدیث پاپی

چه تکلیف سنگینی است بلا تکلیفی، وقتی که نمیدانم منتظرت ماندم یا فقط خودم را به انتظار زده ام آقا …..

دلتنگ آقا ...

 نظر دهید »

دلنوشته 2

02 بهمن 1399 توسط حدیث پاپی

خسته‌ام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم.چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم.خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده.بیا و جهان را آباد کن.بیا و از آمدنت جهان را شاد کن.

 نظر دهید »

دلنوشته 1

01 بهمن 1399 توسط حدیث پاپی

یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست.. سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران… می‌خواهم از جور زمانه بگویم ، می‌خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده‌ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان.پس ذره‌ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته‌ام.

 1 نظر
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

امام زمان

نجوم | آپلود
کبوتران زمینی | گالری عکس
بازی آنلاین | قیمت طلا
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس